باید با استفاده از تجربه مذاکرات هسته ای یعنی اثبات ضرورت بی اعتمادی به امریکا، مسیر حرکت و پیشرفت کشور را ادامه داد.
امام خمینی «مؤمنِ متعبدِ انقلابی» بوده چرا که امام بزرگوار، « مؤمن به
خدا « ، « مؤمن به مردم»، «مؤمن به هدف» و « مؤمن به راهی بود که او را به
این هدف می رساند».
امام، « امامِ انقلابی » بود و همین صفت علت اصلی عصبانیت قدرتهای مادی از ایشان است.
قدرتها از کلمه انقلاب و انقلابی گری ملت ایران به شدت هراس دارند و علت
اصلی فشارهایی که در طول سالهای متمادی با بهانه های مختلف از جمله موضوع
هسته ای و حقوق بشر به ملت وارد شده است ، خصوصیت انقلابی گری ملت ایران و
نظام اسلامی است.
خارج شدن ایران از کنترل قدرتها , نظام اسلامی را به
الگوی الهام بخش ملتها تبدیل کرده است و در اینجا مسئله اساسی این است که
امامِ انقلابی ، کشور را از بسیاری از منجلاب ها از جمله «منجلاب های
وابستگی ، فساد سیاسی ، فساد اخلاقی ، حقارت بین المللی، عقب ماندگی های
علمی، اقتصادی و فناوری و آقا بالا سری امریکا و انگلیس» نجات داد و در
مسیر حرکت کشور و ملت ، تغییری بزرگ ایجاد کرد.
انقلاب و انقلابی گری
برای همه دورانهاست و انقلاب یک رود جاری است و همه کسانی که براساس
شاخصهای انقلابی گری عمل کنند ، انقلابی هستند حتی جوانانی که امام (ره) را
هم ندیده باشند.
باید توجه داشت طرز تفکری که انقلابی گری را مساوی
افراطی بودن می خواند، و مردم را به «تندرو» و «میانهرو» تقسیم میکند یکی
از خطاها بوده و چنین دو گانه هایی که سوغات بیگانگان و سخن دشمنان است
نباید وارد فرهنگ سیاسی کشور شود.
خطای دیگر در موضوع انقلابی بودن و
انقلابی گری , توقع داشتن یک میزان انقلابی گری از همه کسانی که در مسیر
شاخصها و جهت گیری های انقلاب حرکت می کنند و اصل بر این است که شاخصهای
انقلابی گری وجود داشته باشد.
ممکن است فردی نسبت به مفاهیم انقلاب و
عمل انقلابی ، بهتر حرکت کند و فرد دیگری با شدت و جدیت او حرکت نکند اما
هر دو انقلابی هستند و نمی توان هر فردی را که در مسیر شاخص های انقلاب
قرار دارد اما خوب حرکت نمی کند، متهم به غیرانقلابی گری و ضد انقلاب بودن،
کرد.
رهبر انقلاب سپس در تبیین معیارهای اصلی انقلابی گری به تشریح پنج شاخص عمده پرداختند:
۱ ) پایبندی به مبانی و ارزشهای اساسی انقلاب اسلامی
۲ ) هدف گیری مستمر آرمانها و همت بلند برای رسیدن به آنها
۳ ) پایبندی به استقلال همه جانبه کشور
۴ ) حساسیت در برابر دشمن و تبعیت نکردن از او
۵ ) تقوای دینی و سیاسی
۱- پایبندی به مبانی و ارزشهای اساسی انقلاب اسلامی
اعتقاد به اسلام ناب در مقابل اسلام امریکایی ، اصلی ترین نکته این شاخص است.
اسلام امریکایی دو شاخه «اسلام متحجر» و «اسلام سکولار» دارد که استکبار از هر دو شاخه حمایت میکند.
«اعتقاد عمیق به محور بودن مردم » را از دیگر مبانی انقلاب هست , در نظام
اسلامی، رأی و خواست و اهداف و منافع مردم اصل است و اعتقاد واقعی به این
حقایق ، از ضروریات انقلابی گری است.
«پیشرفت ، تحول و تکامل » از دیگر
ارزشهای اساسی انقلاب بوده و فرد انقلابی نیز به این ارزش اعتقاد دارد و
هر روز در پی تحول و بهتر شدن اوضاع است.
« حمایت از محرومان و اقشار ضعیف » و « حمایت از مظلومان جهان» نشانگر انقلابی گری یعنی پایبندی به اصول و مبانی انقلاب است.
اگر این پایبندی و به تعبیر قرآن « استقامت » وجود داشت ، حرکت مسئولان و
نظام در تندباد حوادث نیز، مستقیم و مستحکم خواهد بود، وگرنه به «عمل گرایی
افراطی» دچار می شویم و با هر حادثهای، مسیر و جهت حرکت عوض می شود.
۲ ) هدف گیری مستمر آرمانها و همت بلند برای رسیدن به آنها
شاخص
دوم انقلابی گری یعنی «همت بلند برای پیشرفت و رسیدن به آرمانها» بدین
معناست که در هیچ وضعی نباید از پیگیری اهداف بزرگ انقلاب و مردم منصرف شد
یا به وضع موجود رضایت داد .
« تنبلی ، محافظه کاری و ناامیدی » نقطه
مقابل این شاخص بوده و راه پیشرفت ، تمام نشدنی است و باید با انقلابی گری ،
مدام در این مسیر حرکت کرد.
۳ ) پایبندی به استقلال همه جانبه کشور
شاخص سوم انقلابی گری، یعنی « پایبندی به استقلال » در سه بعد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی قابل تبیین هست .
معنای حقیقی استقلال سیاسی این است که فریب شیوه های مختلف دشمن را نخوریم
و در هر موقعیتی، مراقب استقلال داخلی ، منطقه ای و جهانی باشیم.
باید
شیوهها و حیلهگریهای دشمنان بهخصوص امریکا را شناخت , چرا که آنها
همیشه با تهدید جلو نمی آیند ، گاه با لبخند و حتی تملق حرف میزنند ،
مثلاً نامه مینویسند که بیایید مشکلات جهانی را با مشارکت هم حل کنیم ، در
این مواقع انسان ممکن است دچار وسوسه شود که خوب است برویم با یک ابرقدرت
در حل مسائل بین المللی همکاری کنیم ، غافل از اینکه دشمن در باطن قضیه
دنبال اهداف دیگری است.
دعوت دشمن برای همکاری در حل مسائل جهانی ،
یعنی دعوت به کمک و ایفای نقش در « بازی و میدانی که او برای حل مسائل مورد
نظرش ترسیم و تعیین کرده است » .
با این وصف بهمین دلیل ما در مسئله
سوریه و مسائل مشابه ، حاضر نشدیم در ائتلاف به اصطلاح امریکایی شرکت کنیم،
به این علت بود که می دانستیم آنها می خواهند از قدرت و نفوذ ما و دیگر
کشورها در تحقق اهداف مورد نظرشان استفاده کنند .
اینجور کارها که در ظاهر منافاتی با استقلال ندارد، در عمل به معنای پر کردن جدول کاری دشمنان است و حقیقتاً ضد استقلال است.
دومین شاخه از شاخص استقلال , اهمیت بی بدیل « استقلال فرهنگی » را نشان
میدهد , انقلابی گری یعنی « انتخاب سبک زندگی ایرانی اسلامی » و « پرهیز
جدی از تقلید از غرب و بیگانگان » .
باید توجه داشت ابزارهای جدید در
فضای مجازی , ابزارهایی برای « مهندسی اطلاعات » و « تسلط غرب بر فرهنگ
ملتها »ست , این ابزارها می توانند مفید باشند اما باید سلطه دشمن را از
آنها سلب ، و به گونه ای عمل کرد که فضای مجازی به وسیله ای برای نفوذ و
سلطه فرهنگی دشمن تبدیل نشود .
« استقلال اقتصادی » به معنای هضم نشدن در هاضمه اقتصاد جامعه جهانی است .
امریکایی ها بعد از مذاکرات هسته ای گفتند: معامله هسته ای با ایران باید
موجب ادغام اقتصاد ایران در جامعه جهانی بشود ، معنای این حرف این است که
ایران در « نقشه و نظامی که سرمایه داران عمدتا صهیونیسم برای تصرف منافع
مالی جهان ترسیم کرده اند»، هضم و جذب شود.
امریکایی ها در تحریم ، فلج
کردن اقتصاد ایران را دنبال می کردند ، اکنون نیز که مذاکرات به نتایجی
منتهی شده ، می خواهند اقتصاد ایران در هاضمه اقتصاد جهانی که سردمدار آن
امریکاست ، بلعیده شود.
اقتصاد مقاومتی تنها راه تحقق استقلال اقتصادی
بوده و خوشبختانه دولت براساس گزارشی که داده است، در سال «اقتصاد مقاومتی ،
اقدام و عمل» اقداماتی را شروع کرده که اگر با همین قوت پیش برود ، یقیناً
مردم آثارش را می بینند .
باید دقت داشت که در همه تصمیمات بزرگ و همه کارها از جمله قرارداد با کشورهای دیگر اقتصاد مقاومتی مد نظر قرارگیرد .
کسانی که رونق اقتصادی را صرفاً در گرو سرمایه گذاری خارجی می دانند ,
باید بدانند جذب سرمایه گذاری خارجی ، خوب و لازم است اما مهمتر از آن ،
فعال کردن ظرفیت های درونی کشور است و نباید همه چیز را به جذب سرمایه
گذاری های خارجی منوط کرد.
در خصوص فناوری های نو و پیشرفته نیز باید
گفت , اگر کشورهای خارجی اینگونه فناوریها را بدهند ، خوب است اما اگر هم
ندهند ، جوانانی که ایران عزیز را در نانو، هسته ای و برخی عرصههای دیگر
به یکی از ۱۰ کشور برتر جهان تبدیل کرده اند ، در صورت برنامه ریزی صحیح،
حتماً فناوریهای مورد نیاز کشور را تأمین خواهند کرد
) حساسیت در برابر دشمن و تبعیت نکردن از او
شاخص
چهارم انقلابی گری یعنی «حساسیت در مقابل دشمن» است , و این به این معناست
که همچون جبهه جنگ باید هر حرکت دشمن را رصد و تحلیل کرد ، اهداف او را
شناخت و با حساسیت لازم در مقابل زهر احتمالی فعالیتهای دشمن ، پادزهر
آماده کرد.
کسانی که با چشم بستن بر دشمنی های آشکار و مکرر امریکا ،
سخن گفتن از دشمن را « توهم توطئه » می نامند، باید بدانند انکار دشمنی های
عمیق ، مستمر و واضح امریکا با جمهوری اسلامی و ملت ایران ، توطئه ای است
برای کاهش حساسیتها در مقابل شیطان بزرگ . زیرا خصومت امریکا با انقلاب
ذاتی است و نظام سلطه با جنگ افروزی ، حمایت از تروریسم ، سرکوب آزادی
خواهان و ظلم و ستم بر مظلومان فلسطینی ، طبیعت خود را آشکار کرده و نظام
اسلامی نمی تواند در مقابل این سرکوبها ، ساکت و بی اعتنا بماند .
کمک
مستقیم امریکا به کشور مهاجم به مردم یمن ، مشارکت در بمباران و کشتار مردم
بیگناه بوده و براساس آموزه های اسلام ، نمی شود در مقابل این جنایات ساکت
بود.
هر فرد و هر جریانی که برای اسلام و به نام اسلام کار می کند ،
اگر به امریکا اعتماد کند ، دچار خطای بزرگ شده و سیلی آن را خواهد خورد .
در همین سالهای اخیر نیز برخی جریانهای اسلامی منطقه به اسم «عقل سیاسی» و
«تاکتیک» با امریکاییها همکاری کردند ، اما اکنون چوب اعتماد به شیطان
بزرگ را می خورند .
انگلیسیها نیز از دیگر دشمنان واقعاً خبیثِ ملت ایران هستند زیرا انگلیسیها هیچگاه از خباثت علیه ملت ایران دست بر نداشته اند .
در ادامه همین دشمنی هاست که دستگاه تبلیغاتی دولت انگلیس در سالگرد امام
بزرگ و مطهر، با کمک امریکاییها و جعل سند ، علیه امام راحل ملت ایران
تبلیغات می کند .
رژیم منحوس صهیونیستی نیز به موازات امریکا و انگلیس
از دیگر دشمنان ملت ایران بوده و باید در مقابل دشمنان حساس بود و در
مقابل هر پیشنهاد آنها ، از جمله نسخه های سیاسی و اقتصادی احتیاط کرد که
اگر این حساسیت باشد ، «عدم تبعیت» نیز به دنبال خواهد آمد که این همان
«جهاد کبیر» است
) تقوای دینی و سیاسی
آخرین شاخص انقلابی
گری یعنی « تقوای دینی و سیاسی» است , تقوای دینی یعنی تلاش و مراقبت برای
تحقق همه اهدافی که اسلام برای جامعه تعیین و مطالبه کرده است.
در این
زمینه نباید به محاسبه صرفاً عقلانی تکیه کرد ، زیرا پیگیری این اهداف ،
تکلیف دینی است و هرکس اسلام را از حوزه های اجتماعی و سیاسی جدا کند ، دین
مبین خدا را نشناخته است.
اگر تقوای دینی حاصل شد ، تقوای سیاسی نیز حاصل خواهد بود و انسان را در «لغزشگاههای سیاسی و مسئولیتی« حفظ خواهد کرد.
برای تجدید بیعت با آرمانهای امام راحل ، چند توصیه لازم هست :
نخستین آنها، « توجه به امام به عنوان یک الگوی کامل » است .چرا که در
نقشه راهی که امروز بیان و ترسیم شد ، امام در همه شاخصها در بالاترین سطح
قرار دارد و باید به عنوان یک الگوی کامل مورد توجه و اهتمام قرار گیرد .
تأمل و تعمق مستمر در صحیفه امام و وصیتنامه ایشان و انس گرفتن با گفتار و
مواضع امام را ، راهی برای الگو قرار دادن آن عزیز به عرش سفر کرده است .
دومین توصیه « فراموش نکردن تجربه حاصل شده از مذاکرات هستهای » است ,
این تجربه به ما می آموزد که اگر در مقابل امریکا حتی تنازل کنیم ، او
هیچگاه از نقش مخربش دست بر نمی دارد .
در مذاکرات با ۱ + ۵ و حتی
مذاکرات جداگانه با امریکا در موضوع هسته ای که با تلاش برادران فعال ما ،
مذاکرات به نقاط مشترکی رسید , اما امریکا تاکنون در «عمل به تعهدات خود »
، بدقولی و بد عهدی کرده و دبّه درآورده است , خیلیها قبل از مذاکرات
هستهای نیز این رفتار امریکا را می دانستند و پیش بینی می کردند اما برخی
نمی دانستند که حالا باید بدانند , اگر بر فرض محال در هر زمینه ای از جمله
حقوق بشر، موشکی، تروریسم، لبنان، فلسطین و هر قضیه دیگری با امریکا ، بحث
و مذاکره کنیم و از اصول و مواضع خود کوتاه هم بیاییم ، او کوتاه نمی آید و
بعد از لبخندها و تبسم ها و حرفها، در عمل اهداف خود را دنبال می کند .
توصیه سوم اتحاد دولت و ملت است , هرکسی در مقاطع مختلف ممکن است از دولتی
خوشش بیاید یا نیاید که البته ایرادی ندارد اما اتحاد ملت و دولت ، نباید
در هیچ حالتی بر هم بخورد.
البته انتقاد و مطالبه از دولت بی اشکال است
و با وحدت منافاتی ندارد اما همانگونه که در زمان همه دولتها این توصیه
گفته شده است ، باید مراقب بود نقار و کدورت به وجود نیاید و همه در مقابل
تهدیدها و دشمنی ها ، هم دوش و هم دل باشند.
وحدت ، منافاتی با عمل به وظایف قانونی قوا ندارد اما نباید با احساسات شخصی یا جناحی ، همدلی و همراهی قوا را خدشه دار کرد.
باید از بیان حرفهایی که « دو جریانی » ، « دو قطبی گری » و « تخاصم » به
وجود می آورد خودداری کرد تا دشمن ، همه ایران را یکپارچه ببیند .
چهارمین توصیه ، » جبهه ای دیدن تقابل با امریکا « است , امریکا البته در
مرکز این جبهه قرار دارد اما امتداد این جبهه به جاهای گوناگون و گاه حتی
به داخل کشور کشیده می شود که باید مراقب فعالیتهای همه شاخه های پنهان و
پیدای این جبهه بود .
پنجمین توصیه « برجسته بودن و پررنگ ماندن خطوط فاصل با دشمنان » است ,
برخی جریانهای داخلی با غفلت از این ضرورت ، خطوط مرزی را حفظ نکردند و
فاصله گذاریها ، تضعیف و کم رنگ شد اما باید مراقب باشیم خطوط مرزی با
دشمنان انقلاب و امام و ملت کم رنگ نشود .
ششمین توصیه اعتماد کامل به وعده نصرت خدا است و باید مطمئن بود آینده به کوری چشم دشمنان از آن ملت و جوانان ایران است